تا این لحظه چقدر از عمرت میگذره؟
از این سالها چند دقیقه رو به تماشای ماه کامل اختصاص داده ای؟
هیچ میدونی چند شب دیگه در باقی عمرت ماه بدر کامل خواهد بود؟
محاسبه ش کاری نداره فقط کافیه سالهای باقیمونده عمرت رو در عدد 12 ضرب کنی.
براحتی می بینی که افتخار تماشای ماه در یک شب مهتابی فقط به دفعات محدودی در زندگی هر آدمی نصیبش میشه اونهم به شرط مساعد بودن اوضاع جوی و ....
پس این بار که قرص کامل ماه رو توی آسمون صاف یکی از شبای تکرار نشدنی عمرت پیدا کردی ، قدر بدون و خوب تماشاش کن.
اگه خوب به اطرافت نگاه کنی بسیاری از این موقعیت های تکرار نشدنی کشف می کنی که هر روز بی تفاوت از کنارشون رد میشیم و استفاده از اونا رو به یه فرصت دیگه موکول می کنیم. فرصتی که خودمون هم از بوجود اومدنش مطمئن نیستیم.
فرصت تماشای یه درخت سیب غرق شکوفه، فرصت دیدن یه دوست ، فرصت بوسه زدن بردست مادر دلسوز و ...
بیاین این فرصت های طلائی رواز دست ندیم چرا که زندگی یعنی قدر مطلق مجموع همین فرصت ها.
عالی بود عالی
بار دگر آمدی...پنجره معنا گرفت...آینه از دیدنت...رنگ تماشا گرفت...من همه تن خستگی...تو همه تن اشتیاق...رخوت خاموش من....تشنه یک اتفاق.........
اما بعد...اتفاقا از خوش شانسی من بوده یا حواس جمعی من...تقریبا همیشه ماه رو نگاه میکنم.مخصوصا وقتی کامل میشه و وقتی رو به زواله...یه چیزی خیلی من جذب میکنه.ماه به زوال میره...لاغر لاغر میشه اما محو..........نمیشه.پایداریش عجیب شیرینه....
و چنین پدیده های محیری رو به چه ثمن بخسی می فروشیم. چرا؟ توهم جاودانگی که همیشه فرصت هست؟ یا مشتبه شدن اصل و فرع؟
گمونم وقتی داریم نفسای آخر رو میکشیم، تنها چیزی که مهمه - اگه چیزی مهم باشه - همین تجربه های ناب و بی واسطه است، نه ارثی که واسه توله سگات گذاشتی یا اسمی که رو سنگت.
چه میشه کرد؟ لابد اینم حکایت خودش رو داره.
در ضمن آقای دکتر، اون قدر مطلق نوشتنت هم نشون میده همچی دکتر دکتر هم نیستی. دیپلم ریاضیت انگاری هنوز نشتی میده!
فرق است میان دیدن و نگاه کردن .
من فقط ماه رو توی شبای شرجی دوست دارم
چون فقط توی اون حالته که به اندازه خورشید بزرگ میشه!
هر چقدر که مرگ رو دورتر ببینیم زندگی مردهتر میشه؛ اگر مرگ رو در هر لحظه در کنارمون حس کنیم عرض زندگی بینهایت میشه و در هر لحظهی خودش ابدیت رو جا میده. زندگی و مرگ جدا از هم نیستن و هر لحظه دوشادوش هم حرکت میکنن. اینو همهی عرفا و وارستگان در طول تاریخ گفتهن و حتی فیزیک نوین هم اثباتش کرده، ولی هیچکس نمیتونه معناشو درک کنه تا خودش تجربه نکنه. تازه، تجربهش هم فقط تا مدتی زنده میمونه و دوباره غبار روزمرگی روی اونو میگیره و زندگی کم عرض و همیشگی شروع میشه. من خودم دو بار این تجربه رو داشتهم.
احتیاط....عزرائیل مشغول کار است
دل من خسته از این دست به دعاها بردن.......
با یه داستان به روزم
سبز باشی
به گرد نشته خانه ات....تا این حد دچار روزمرگی شدی؟ خاکستر؟ کجاست اون ذهن پر از ایده نوشتن؟ یادت هست؟
سلام دوست عزیزم
اگه میشه ایمیلتو در سایت بگذار چون من در زمینه ترانه سوالهای مهم و خصوصی از شمادارم.
با تشکر
این هم ایمیل من
rezarei@yahoo.com
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است ...
دوست عزیزم
من تا به امروز جواب ایمیل شما را دریافت نکرده ام.
منتظر ایمیل شما هستم.
سلام
من ایمیلی از شما دریافت نکرده ام. لطفا دوباره بفرستید
سلام و درود بی کران بر شما !
من یکی دو ماه پیش اومدم پیشتون ! کامنت گذاشتم !
ولی شما مارو قابل جواب دادن ندونستید انگار !
اگه یه سری هم به وب لاگ من بزنید ! خیلییییییییی خوشحال میشم !