خاکستر

دست نوشته های من

خاکستر

دست نوشته های من

 

 

 

تا این لحظه چقدر از عمرت میگذره؟

از این سالها چند دقیقه رو به تماشای ماه کامل اختصاص داده ای؟

هیچ میدونی چند شب دیگه در باقی عمرت ماه بدر کامل خواهد بود؟

محاسبه ش کاری نداره فقط کافیه سالهای باقیمونده عمرت رو در عدد 12 ضرب کنی.

براحتی می بینی که افتخار تماشای ماه در یک شب مهتابی فقط به دفعات محدودی در زندگی هر آدمی نصیبش میشه اونهم به شرط مساعد بودن اوضاع جوی و ....

پس این بار که قرص کامل ماه رو توی آسمون صاف یکی از شبای تکرار نشدنی عمرت پیدا کردی ، قدر بدون و خوب تماشاش کن.

اگه خوب به اطرافت نگاه کنی بسیاری از این موقعیت های تکرار نشدنی کشف می کنی که هر روز بی تفاوت از کنارشون رد میشیم و استفاده از اونا رو به یه فرصت دیگه موکول می کنیم. فرصتی که خودمون هم از بوجود اومدنش مطمئن نیستیم.

فرصت تماشای یه درخت سیب غرق شکوفه، فرصت دیدن یه دوست ، فرصت بوسه زدن بردست مادر دلسوز و ...

بیاین این فرصت های طلائی رواز دست ندیم چرا که زندگی یعنی قدر مطلق مجموع همین فرصت ها.

نظرات 15 + ارسال نظر
هومن جمعه 1 اردیبهشت 1385 ساعت 11:02 ب.ظ http://siavash-music.mihanblog.com

عالی بود عالی

مریم از وبلاگ بدون نام شنبه 2 اردیبهشت 1385 ساعت 08:05 ق.ظ http://man1358.blogfa.com

بار دگر آمدی...پنجره معنا گرفت...آینه از دیدنت...رنگ تماشا گرفت...من همه تن خستگی...تو همه تن اشتیاق...رخوت خاموش من....تشنه یک اتفاق.........

مریم از وبلاگ بدون نام شنبه 2 اردیبهشت 1385 ساعت 09:15 ق.ظ http://man1358.blogfa.com

اما بعد...اتفاقا از خوش شانسی من بوده یا حواس جمعی من...تقریبا همیشه ماه رو نگاه میکنم.مخصوصا وقتی کامل میشه و وقتی رو به زواله...یه چیزی خیلی من جذب میکنه.ماه به زوال میره...لاغر لاغر میشه اما محو..........نمیشه.پایداریش عجیب شیرینه....

محمد یکشنبه 3 اردیبهشت 1385 ساعت 04:44 ق.ظ

و چنین پدیده های محیری رو به چه ثمن بخسی می فروشیم. چرا؟ توهم جاودانگی که همیشه فرصت هست؟ یا مشتبه شدن اصل و فرع؟
گمونم وقتی داریم نفسای آخر رو میکشیم، تنها چیزی که مهمه - اگه چیزی مهم باشه - همین تجربه های ناب و بی واسطه است، نه ارثی که واسه توله سگات گذاشتی یا اسمی که رو سنگت.
چه میشه کرد؟ لابد اینم حکایت خودش رو داره.

در ضمن آقای دکتر، اون قدر مطلق نوشتنت هم نشون میده همچی دکتر دکتر هم نیستی. دیپلم ریاضیت انگاری هنوز نشتی میده!

فروغ سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1385 ساعت 03:33 ب.ظ http://goldenmountain.blogspot.com

فرق است میان دیدن و نگاه کردن .

علی چهارشنبه 6 اردیبهشت 1385 ساعت 08:59 ق.ظ http://el-sereno.blogfa.com

من فقط ماه رو توی شبای شرجی دوست دارم
چون فقط توی اون حالته که به اندازه خورشید بزرگ میشه!

کورش حشمتی چهارشنبه 6 اردیبهشت 1385 ساعت 09:30 ق.ظ http://www.cloob.com/logmsg.php?id=296493

هر چقدر که مرگ رو دورتر ببینیم زندگی مرده‌تر می‌شه؛ اگر مرگ رو در هر لحظه در کنارمون حس کنیم عرض زندگی بی‌نهایت می‌شه و در هر لحظه‌ی خودش ابدیت رو جا می‌ده. زندگی و مرگ جدا از هم نیستن و هر لحظه دوشادوش هم حرکت می‌کنن. اینو همه‌ی عرفا و وارستگان در طول تاریخ گفته‌ن و حتی فیزیک نوین هم اثباتش کرده، ولی هیچ‌کس نمی‌تونه معناشو درک کنه تا خودش تجربه نکنه. تازه، تجربه‌ش هم فقط تا مدتی زنده می‌مونه و دوباره غبار روزمرگی روی اونو می‌گیره و زندگی کم عرض و همیشگی شروع می‌شه. من خودم دو بار این تجربه رو داشته‌م.

مریم از وبلاگی بدون نام شنبه 9 اردیبهشت 1385 ساعت 01:01 ب.ظ http://man1358.blogfa.com

احتیاط....عزرائیل مشغول کار است

مریم از وبلاگی بدون نام سه‌شنبه 12 اردیبهشت 1385 ساعت 08:13 ق.ظ http://man1358.blogfa.com

دل من خسته از این دست به دعاها بردن.......

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1385 ساعت 07:43 ب.ظ http://goldenmountain.blogspot.com

با یه داستان به روزم
سبز باشی

مریم از وبلاگی بدون نام یکشنبه 17 اردیبهشت 1385 ساعت 09:59 ق.ظ http://man1358.blogfa.com

به گرد نشته خانه ات....تا این حد دچار روزمرگی شدی؟ خاکستر؟ کجاست اون ذهن پر از ایده نوشتن؟ یادت هست؟

حمید چهارشنبه 20 اردیبهشت 1385 ساعت 08:08 ق.ظ

سلام دوست عزیزم

اگه میشه ایمیلتو در سایت بگذار چون من در زمینه ترانه سوالهای مهم و خصوصی از شمادارم.



با تشکر

این هم ایمیل من
rezarei@yahoo.com

سارا تحسینی پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1385 ساعت 02:33 ب.ظ

سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است ...

حمید چهارشنبه 3 خرداد 1385 ساعت 07:48 ق.ظ

دوست عزیزم

من تا به امروز جواب ایمیل شما را دریافت نکرده ام.
منتظر ایمیل شما هستم.

سلام
من ایمیلی از شما دریافت نکرده ام. لطفا دوباره بفرستید

احمدرضا کاظمی شنبه 18 شهریور 1385 ساعت 11:31 ب.ظ http://taranehaye-sokhteh.mihanblog.com/

سلام و درود بی کران بر شما !

من یکی دو ماه پیش اومدم پیشتون ! کامنت گذاشتم !
ولی شما مارو قابل جواب دادن ندونستید انگار !

اگه یه سری هم به وب لاگ من بزنید ! خیلییییییییی خوشحال میشم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد