خاکستر

دست نوشته های من

خاکستر

دست نوشته های من

غربت

از غربت انقدر که شنیدم، ندیده ام
تا رخت خود ز خانه به غربت کشیده ام
من هیج جا به قدر وطن نیستم غریب
از بس غریبه در وطن خویش دیده ام
اینجا اکر جو شمع بسوزم غریب نیست
در خانه نیز قطره به قطره جکیده ام. پاییز 1390